محمد حساممحمد حسام، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 22 روز سن داره

فندق مامان حسام کوچولو

آتليه عكس 2 سالگي

عسلم اين عكسا براي 2 سالگيته كه رفتيم پيش مريم جون آتليه و عكس انداختي وقتي حاضر شد كه من دستم بريده بود و نتونستم زودتر بزارم.                                                                                      &nbs...
23 بهمن 1392

بعد از كمي تاخير

سلام به همه ي دوستاي گلم از همتون به خاطر محبت اي بي دريغتون ممنونم. توي اين مدت جوياي احوالم بوديد و شرمنده م كرديد. بعد از بهبودي و اومدنم به خونه متوجه شدم كه اينترنتم قطعه. چند روزي طول كشيد تا وصل شد به خاطر تاخيرم عذر مي خوام. الحمدلله دستم خوب شد اما خيلي اذيت شدم و مي ترسيدم كه دستم خوب نشه اما خدا رو شكر با پرستاري هاي مامان گلم و همسر عزيزم و خواهراي گلم تونستم خيلي زود خوب بشم البته دل نگراني هاي مادر شوهر مهربونم و دعاهاش رو اصلا فراموش نمي كنم. از پسر گلم براتون بگم كه فوق العاده شيطون و بازيگوش و شيرين زبون شده. دستشويي ش رو تقريبا مي گه و كمتر از اين بابت اذيت مي شم. انواع شعر هاي كودكانه...
23 بهمن 1392

امان از اين ويروس

نفسم چند روزيه كه مريض شدي حالابگم برات از قصه ي مريضي ت: از روز سه شنبه سرفه مي كردي و منم نگران كه مريضي ت بر نگرده تا روز شنبه كه لرز و بي حالي هم بهش اضافه شد.روز يك شنبه از 6 صبح بيدار شدي و نخوابيدي در عين بي حالي بازم بازي مي كردي. با بابايي رفتيم خونه ي ماماني چون روضه ي ماهانه داشتن. يك ساعتي خوابيدم تا يه كم سر حال بشم چون شب 3 ساعت بيشتر نخوابيده بودم. بعد هم مشغول جارو شدم  بعد از ناهار خوابيدي و موقع اومدن مهمونا بيدار شدي. وقتي متين اومد دوتايي چه سر و صدايي كرديد و از ديدن هم لذت برديد. يه كم با هم بازي كرديد و بعد من بردمت توي اتاق خيلي بي حال و كسل شدي يه كم رو پام خوابيدي يه دفعه از خواب پا شدي و ...
15 بهمن 1392
1